دنیا واقعاً چنین چیزی به ما بدهکار بود. بهتر آنکه بگوییم، ما واقعاً چنین چیزی را از دنیا طلب داشتیم. در بین انبوه لودگی‌ها و بی‌هویتی‌ها، به معنی واقعی کلمه محتاج چنین چیزی بودیم. وقتی اصل و نسب فراموش و رگ و ریشه نابود می‌شود، باید هم مدیون چنین چیزی باشیم. حالا که ادابازی، خودش یک فرهنگ شده، حالا که هم‌رنگ جماعت شدن، یک باور شده، حالا که ابتذال نمادی از تجمل شده، بنتایگا چیزی بیشتر از «چنین چیزی» است.

با ساعت‌های لوکس آشنایی دارید؟ کاسیو، سواچ و سیتیزن که هیچ. رولکس، رومنسون و اومگا را که همه می‌شناسند. حرفه‌ای‌ترها شاید برندهای دیگری مثل بریتلینگ، پَتِک فیلیپ و هابلوت را نام ببرند. خیلی که این‌کاره باشند، دست روی تگ‌هویر، پیاژه و پَنِرای می‌گذارند؛ اما وقتی موضوع قیمت دیگر مطرح نباشد، چی؟ آن وقت تعبیر و تفسیر «خاص بودن» خیلی سخت می‌شود.

حالا لوکس بودن دیگر فقط زرق و برق نیست. تیراژ تولید، فناوری ساخت، تک‌تک متریال تولید، سال ساخت، کشوری که در آن تولید شده و حتی کسی که آن را مونتاژ کرده روی ارزش یک ساعت لوکس تأثیرگذار است. به خاطر همین دلایل است که احتمالاً تا به حال نام برندهای اودمر پیگه (AudemarsPiguet)، واشرون کنستانتین (Vacheron Constantin) و بریژیت (Breguet) را نشنیده‌اید. دیگر با چه زبانی بگوییم که ملاقات امروز با بنتلی بنتایگا یک اتفاقِ نادرِ باشکوهِ خاص است؟

بنتلی بنتایگا از کجا آمد؟

اشتباه نکنید. بنتلی بنتایگا اولین شاسی‌بلند لوکس دنیا نیست. نزدیک به 60 سال پیش این لقب در اخیار جیپ واگنیر (Wagoneer) بود.

درس پس می‌دهیم ولی رولزرویس کالینان هم 3 سال بعد از این شاسی‌بلند بنتلی متولد شد. شاید شوکه شوید ولی این خودرو حتی اولین شاسی‌بلند بنتلی هم نیست. سال 94 میلادی شرکت یک پروژه «تقریباً مخفی» به اسم Dominator را به سفارش سلطان برونئی تولید کرد. تقریباً مخفی به این دلیل که تا زمانی که مجله Autocar تصاویر بارگیری این خودروها را منتشر نکرده بود، کسی از آن خبر نداشت. 6 دستگاه دامینیتور هرکدام به ارزش 3 میلیون پوند ساخته شد.

به هر حال داستان بنتایگا مثل هر خودروی باشرافت و بااصالت دیگری، از یک پلتفرم درست‌وحسابی شروع می‌شود. پلتفرمی به اسم MLB که ابتدا توسط آئودی در سال 2007 معرفی و سپس در سال 2012 توسط فولکس‌واگن توسعه داده شد. بر اساس نسخه اولیه این پلتفرم، مدل‌های معروفی مثل آئودی Q5 و A7، پورشه ماکان و فولکس‌واگن فیدئون. روی نسخه توسعه‌یافته MLB خودروهای بزرگ‌تر مانند آئودی Q8، فولکس‌واگن توآرگ، پورشه کاین و لامبورگینی اوروس ساخته شد. با ذکر این نکته که گروه فولکس‌واگن مالک برندهای بنتلی، لامبورگینی، پورشه و آئودی است.

اما شاید خاص‌ترین مدلی که روی این پلتفرم تولید شد، همین بنتایگا باشد. اولین شاسی‌بلند لوکس برند بنتلی که ابتدا در قالب کانسپتی به اسم EXP 9 F سال 2012 رونمایی شد. بعد از دو سه سال تحقیق و توسعه، نسخه نهایی بنتایگا هم معرفی شد.

نام عجیب این خودرو هم خودش داستانی بود. گفته می‌شود Bentayga از یک سو برگرفته از منطقه کوهستانی Roque Bentayga در جزایر قناری و از سوی دیگر ترکیبی است از خلاصه دو عبارت بنتلی و تایگا (گسترده‌ترین زیست‌بوم دارای پوشش جنگلی و گیاهی زمینی در جهان). در برخی از منابع هم به این اشاره شده که بنتایگا در زبان سواحلی (Swahili) به معنی علاقه‌مندی است. حالا هرچی که می‌خواهد باشد. این خودرو آنقدری خوب و خاص و خواستنی بوده که ملکه الیزابت اولین مشتری‌اش شد و بالاخره دست از آن لندروور سبز کشید.

بررسی طراحی بنتلی بنتایگا

معمولاً خیلی به این‌که یک خودرو را چه کسی طراحی کرده، نمی‌پردازیم. مگر این‌که واقعاً داستان مهمی پشت طراح و طراحی‌اش باشد. بنتایگا را یک بلژیکی به اسم «درک فن براکل» طراحی کرده. کسی که کارش را از کمپانی فورد شروع و سپس به آئودی رفت و برای آن‌ها A8 را خلق کرد. بعد از این‌که فولکس‌واگن شرکت آئودی را خرید، فردیناند پیچ رییس گروه فولکس‌واگن شخصاً براکل را استخدام و او را مسئول طراحی اشکودا (دیگر زیرمجموعه فولکس) کرد. ماحصل این انتصاب، اوکتاویا و فابیا بود. مدیران آلمانی متوجه شدند که براکل توانایی ویژه‌ای در تولید خودروهای تشریفاتی دارند و از سال 2004 طراحی مدل‌های حساس و ویژه بنتلی مانند کانتیننتال جی‌تی، فلایینگ اسپور، آزور و مولسان را به او سپردند. درخشش این طراحی چیره‌دست با آن کارنامه پر و پیمان باعث شد صفر تا صد طراحی بنتایگا از مدل مفهومی تا نسخه نهایی به او سپرده شود.

حالا چرا طراحی بنتایگا تا این حساسیت‌برانگیز بود؟ با آغاز دهه دوم قرن 21، بازارهای جهانی گرایش شدیدی به سمت خودروهای شاسی‌بلند یا به تعبیر آسیایی‌ها و اروپایی‌ها «کراس‌اور» پیدا کردند. کار برای آنهایی که در سبد تولید خود شاسی‌بلند داشتند، راحت بود؛ اما برای آنهایی که اولین‌بار می‌خواستند سراغ چنین چیزی بروند، پروژه ترسناکی بود. سال 2015 چراغ اول توسط بنتلی با Bentayga روشن شد. یک سال بعد مازراتی این شجاعت را پیدا کرد که Levante را بسازد. اوروس شاهکار لامبورگینی هم 2017 آمد. رقیب سنتی و هم‌وطن بنتلی یعنی رولزرویس یک سال بعد با نگین درخشان کالینان عرض اندام کرد. سال 2020 استون‌ مارتین در اقدامی شوکه‌کننده DBX را معرفی کرد و در نهایت فراری با پروژه بحث‌برانگیز Purosangue وارد بازی شد. باید اعتراف کنیم که همه این پروژه‌ها اگر بنتلی و بنتایگا نبودند، شاید هیچ‌وقت جرات حضور پیدا نمی‌کردند. پس متوجه شدید چرا طراحی بنتایگا تا اینقدر حساسیت‌برانگیز بوده؟

بنتایگا چهره‌ای شبیه به کانتیننتال جی‌تی دارد. این را به حساب تنبلی و یا آماتور بودن طراح نگذارید. شرکت می‌خواست اینطور به مخاطب القا کند که جریان لوکس‌گرایی که با کوپه فوق لوکس کانتی آغاز شده و در بنتایگا هم ادامه پیدا کرده است. درواقع به طرزی شیطنت‌آمیز به دنبال جذب مشتریان قدیمی خودش بود. همان‌هایی که با زبان بصری بنتلی آشنا بودند. این استراتژی بعدها توسط رولزرویس روی اولین شاسی‌بلندش هم تکرار شد. دیدید که کالینان بی‌اندازه شبیه فانتوم شده است.

علیرغم هم برنامه‌ریزی‌های مدیریتی، بنتلی باید سطح تجملاتی خود را روی این محصول نیز نشان می‌داد. بنتایگا در نگاه اول خیلی هم چیتان پیتان به نظر نمی‌رسد؛ اما این فلسفه بنتلی نیست که اشرافیت را توی چشم مخاطب فرو کند. تجمل یعنی آن چراغ‌های جلوی الماس‌گونه. تجمل یعنی استفاده از استیل خالص براق روی دستگیره‌ها. دوربین را که به پشت خودرو می‌آوریم، شباهت و تکرار گرافیک کانتیننتال جی‌تی باز هم مشاهده می‌شود. همان چراغ‌های بیضی که نمی‌دانیم چرا اصلاً به دل نمی‌نشینند.

تمام انتقادات و اعتراضات نسبت به طراحی بیرونی، وقتی سراغ کابین می‌رویم، پوچ می‌شود. دوستان، این واژه «خاص» که آن همه درباره‌اش صحبت کردیم، یعنی یک همچین چیزی. اصالت یعنی یک همچین چیزی. تریم چرم و چوب واقعی با دکمه‌های مکانیکی فشاری، درست همان چیزی است که دهه‌هاست داریم روی محصولات بنتلی می‌بینیم. احترام به رگ و ریشه خانوادگی یعنی این.

بررسی تجهیزات و آپشن‌های بنتلی بنتایگا

اینجا خیابان شانزه‌لیزه پاریس است. اعیان‌نشین و آن‌چنانی. اگر از نظر آیتم‌های «چشم‌دربیار» حرفی برای گفتن نداشته باشد که دیگر کروز کنترل تطبیقی را همه دارند. کوتاه و مختصر می‌گوییم. فقط حرفه‌ای‌ها می‌دانند که استفاده از برند Naim در سیستم صوتی یک خودرو یعنی چی. تجربه شنیداری که هیچ‌وقت دیگر در هیچ‌جای دیگر تجربه نخواهید کرد. مورد دیگر ساعت برایتلینگ است که قیمتش حدود 20 هزار دلار برآورد می‌شود.

در بحث انتخاب رنگ احتمالاً آقایان با چالش جدی روبرو می‌شوند. آنطور که بنتلی می‌گوید خریداران می‌توانند «طیف بسیار گسترده‌ای» از رنگ‌ها را برای بیرون و درون این خودرو انتخاب کنند. فقط در یک قلم 7 نوع رنگ آبی برای انتخاب وجود دارد. این ترکیب رنگی نه فقط روی بدنه و صندلی بلکه روی موکت‌ها و حتی نخ دست‌دوز هم قابل سفارش است.

یادتان باشد هیچ خودرویی را نمی‌توان لوکس نامید، مگر آن‌که برای سرنشینان ردیف عقب تمهیدات ویژه‌ای در نظر گرفته باشد. صندلی عقب این خودرو در حالتی موسوم به Relax می‌تواند تا 40 درجه شیب پیدا کند تا سرنشین محترم به راحتی لم بدهد و شُل کند. جالب این‌که این صندلی حالت نرمال ندارد. برای برگشت به حالت عمودی باید سراغ مود Business بروید، که بتوانید مثلاً به فعالیت‌های کسب‌وکار خود برسید.

باز هم بگوییم؟ این روزها اوج فناوری سیستم تهویه مطبوع در خودروهای مدرن، گرم‌کن و سردکن صندلی، فرمان و یا تهویه چهار کاناله است. آنچه در بنتایگا می‌بینیم یک سیستم بسیار پیشرفته کنترل اقلیم است، که تنظیمات خود را بر اساس «دمای بدن سرنشینان» تغییر می‌دهد. حتی سطح رطوبت در پشتی صندلی هم قابل سفارشی‌سازی است. چیز دیگری مدنظر دارید؟

بررسی مشخصات فنی بنتلی بنتایگا

رویای امروز ما کامل می‌شد، اگر این بنتایگا نسخه W12 می‌بود. ولی اطمینان می‌دهیم که با همین نسخه V8 هم کار درمی‌آید. همین بس که قبلاً از این پیشرانه روی آئودی R8 استفاده شده بود. داریم درباره یک بلوک فوق مهندسی 4 لیتری هشت سیلندر دو توربو صحبت می‌کنیم، که 542 اسب‌بخار قدرت و 770 نیوتن‌متر گشتاور تولید می‌کند. به لطف جعبه‌دنده 8 سرعته اتوماتیکی که ZF برای بنتلی طراحی کرده، شتاب صفر تا بنتایگا مثل یک سوپراسپرت 4.5 ثانیه و سرعت نهایی‌اش 281 کیلومتر برساعت ثبت شده است. سایر رکوردهای پیمایشی هم از این قرار است. 400 متر 12.7 ثانیه با سرعت 177 کیلومتر برساعت و پیمایش یک کیلومتر مسیر مستقیم 23 ثانیه.

برای جواهری با این کمالات، صرفه‌جویی در مصرف سوخت کمی توهین‌آمیز است. بنتایگا در پیمایش‌های شهری حدود 16 لیتر در هر 100 کیلومتر بنزین به آتش می‌کشد. این عدد در پیمایش‌های جاده‌ای به حدود 12 لیتر در هر 100 کیلومتر می‌رسد. با این حال مصرف میانگین آن حدود 14 لیتر در هر 100 کیلومتر است. خدا را شکر باک 85 لیتری‌اش بخشی از مشکل مصرف سوخت بی‌رحمانه آن را برطرف کرده است.

مصرف سوخت فقط به حجم و توان پیشرانه مرتبط نیست. جرم خودرو هم در ثبت این اعداد تأثیر دارد. به‌خصوص که بنتایگا در حالت خشک (بدون بنزین و سایر مایعات و سرنشینان) نزدیک 2.5 تن وزن دارد. باز هم این وزن برای خودرویی با طول 5.1 متری نباید تعجب‌برانگیز باشد.

بنتایگا مجهز به فناوری رول‌بار الکتریکی است، که توسط یک ژنراتور 48 ولتی کنترل می‌شود. این چیزی است که در مدل‌های مسابقه‌ای آئودی نصب شده. تعادل بین هندلینگ و رفاه، پدیده‌ای است که این سیستم پایداری به ارمغان می‌آورد. نمونه فناوری فوق را پیش‌تر روی نسخه‌های تاپ مرسدس S کلاس دیده بودیم.

برخورد نزدیک با بنتلی بنتایگا

کاش می‌شد فیلمی از لحظه‌ای که در این خودرو را باز کردیم، برایتان پخش می‌شد. یک صدای سنگین، نرم و باابهت. بارها گفته‌ایم که کیفیت و اصالت یک خودرو را می‌توان از روی باز و بسته کردن درهایش فهمید. در بخش طراحی داخلی به سادگی معنادار این خودرو اشاره کردیم. ولی وقتی با چشم خریدار پشت فرمان نشستیم، این سادگی خیلی بیشتر مفهوم پیدا کرد.

چند سال پیش که بنتلی کانتیننتال سوپراسپرتز را تست کردیم، گفتیم که مگر می‌شود کابین یک خودرو صد در صد لوکس و هم صد در صد اسپرت باشد؟ الان نظر دیگری داریم. مگر می‌شود اتمسفر یک خودرو تا این حد تأثیرگذار و الهام‌بخش باشد؟ ما همان آدمی هستیم که به خت و خلوت بودن کنسول یک خودرو گیر می‌دهیم، ولی چطور از فضای کلاسیک بنتلی به وجد می‌آییم؟

برای آنهایی که احساس می‌کنند بنتایگا خیلی هم «خاص» نیست، متاسفانه باید بگوییم که این دوستان در مرحله کاسیو و سیتیزن باقی مانده‌اند و برای رسیدن به سطح واشرون کنستانتین و بریژیت هنوز فاصله دارند.

عکاس: عرفان اسلام‌پناه

source

توسط khodrocamp.ir