اقتصاد ايران كه از ديرباز با چالشهاي ساختاري مانند تورم مزمن، وابستگي به درآمدهاي نفتي و ناكارآمديهاي اداري دستوپنجه نرم ميكند، اكنون در ميانه يكي از شديدترين بحرانهاي خود قرار گرفته است. اين مقاله به بررسي و تحليل پيامدهاي فعالسازي مكانيسم ماشه يا اسنپبك توسط قدرتهاي اروپايي يعني فرانسه، آلمان و انگليس، در تاريخ ۲۸ آگوست ۲۰۲۵ ميپردازد. اين مكانيسم كه بخشي از قطعنامه ۲۲۳۱ شوراي امنيت سازمان ملل متحد است، تحريمهاي چندجانبه پيش از توافق برجام را بازميگرداند. اين تحريمها محدوديتهاي گستردهاي را بر صادرات نفت ايران، مبادلات بانكي بينالمللي، واردات فناوريهاي پيشرفته و حتي دسترسي به داراييهاي خارجي اعمال ميكنند و ميتوانند اقتصاد كشور را با شوكهاي عميق و چندلايه مواجه سازند.
در اين شرايط پيچيده، صنعت خودروسازي ايران به عنوان يكي از ستونهاي اصلي اقتصاد غيرنفتي برجسته ميشود. اين صنعت با سهمي حدود ۹ تا ۱۰ درصد از توليد ناخالص داخلي – بر اساس تخمينهاي اخير كه ارزش بازار خودرو را حدود ۴۱ ميليارد دلار در برابر GDP كلي كشور بين ۳۴۱ تا ۴۵۱ ميليارد دلار نشان ميدهد – و ايجاد اشتغال براي ميليونها نفر بهطور مستقيم و غيرمستقيم، نقش حياتي در تنوعبخشي اقتصادي ايفا ميكند. اما وابستگي شديد اين صنعت به زنجيره تامين جهاني، آن را در خط مقدم آسيبپذيري قرار داده است. اين تحليل نه تنها چالشهاي كليدي ناشي از تحريمهاي اسنپبك را بررسي ميكند، بلكه تاثيرات درگيري نظامي كوتاهمدت بين ايران و اسراييل در ژوئن ۲۰۲۵ – كه از ۱۳ تا ۲۴ ژوئن ادامه يافت و شامل حملات هوايي اسراييل به تاسيسات هستهاي ايران، دخالت ايالات متحده و نهايتا آتشبس بود – را نيز در نظر ميگيرد. اين درگيري كه منجر به آسيب به زيرساختهاي كليدي شد، لايه ديگري از پيچيدگي به بحران اضافه كرده است.
هدف اين مقاله، ارايه يك تحليل جامع از چالشها، از جمله اختلال در واردات قطعات، تشديد تورم ساختاري و ركود اقتصادي و پيشنهاد راهكارهاي عملي و مبتني بر واقعيت براي سياستگذاران، مديران صنعت و فعالان اقتصادي است. با تبديل اين بحران به فرصتي براي اصلاحات ساختاري، ميتوان صنعت خودرو را به سمت تابآوري بيشتر و استقلال نسبي هدايت كرد.
اختلال در زنجيره تامين
يكي از بزرگترين نقاط ضعف صنعت خودرو ايران، وابستگي بيش از حد به واردات قطعات و مواد اوليه است. اين وابستگي ريشه در تاريخچه صنعت دارد؛ جايي كه پس از انقلاب اسلامي، همكاري با شركتهاي خارجي مانند پژو، رنو و فولكسواگن شكل گرفت، اما با خروج اين شركا در پي تحريمهاي قبلي، تمركز بر تامينكنندگان آسيايي، به ويژه چين افزايش يافت. اكنون با فعالسازي اسنپبك در آگوست ۲۰۲۵، اين شكنندگي به اوج خود رسيده است.
محدوديتهاي مستقيم ناشي از تحريمها، واردات قطعات پيشرفته و فناوريمحور مانند واحدهاي كنترل الكترونيكي (ECU)، حسگرهاي هوشمند، اجزاي پيشرانه و سيستمهاي ايمني را تقريبا غيرممكن ساخته است. اين قطعات كه اغلب از كشورهاي اروپايي يا امريكايي تامين ميشدند، اكنون تحت تحريمهاي بانكي قرار گرفتهاند و بانكهاي بينالمللي از تراكنشهاي مرتبط با ايران خودداري ميكنند. علاوه بر اين، حتي شركاي شرقي مانند چين و هند، به دليل ترس از تحريمهاي ثانويه ايالات متحده – كه شركتهاي خارجي را به دليل همكاري با ايران جريمه ميكنند – احتياط بيشتري به خرج ميدهند. اين احتياط منجر به افزايش هزينهها، تاخير در تحويل و حتي كاهش حجم همكاري شده است.
براي مثال، در سال ۲۰۲۴، توليد خودرو در ايران از حدود ۱.۱۸ ميليون واحد به ۱.۱۳ ميليون واحد كاهش يافت كه بخشي از آن به دليل روند كاهشي واردات قطعات بود. با اسنپبك، اين روند شدت گرفته و ميتواند به توقف كامل برخي خطوط توليد منجر شود. نتيجه اين اختلال، نه تنها كاهش توليد، بلكه رونق بازار سياه قطعات است كه كيفيت پايين و قيمتهاي نجومي را به همراه دارد. اين وضعيت، مصرفكنندگان را متضرر كرده و ايمني خودروها را كاهش ميدهد.
علاوه بر اين، ناكارآمدي سياستهاي كلان گذشته نيز در اين چالش نقش دارد. ادغام وزارت صنعت، معدن و تجارت (صمت) در سال ۱۳۹۰ كه با هدف يكپارچگي سياستگذاري انجام شد، در عمل بدون ايجاد تعادل مناسب بين توسعه تجارت خارجي و حمايت از توليد داخلي، صنعت را در برابر شوكهاي بيروني بيدفاع گذاشت. اين ادغام منجر به تضاد منافع شد؛ جايي كه تمركز بر واردات ارزان، بوميسازي را به حاشيه راند.
اكنون با تشديد تحريمها، اين سياستها به عنوان يك اشتباه استراتژيك برجسته شدهاند و نياز به بازنگري فوري را ايجاب ميكنند.
تورم بالا و ركود اقتصادی
تحريمهاي اسنپبك نه تنها زنجيره تامين را مختل كرده، بلكه در تركيب با عوامل ديگر مانند درگيري نظامي ژوئن ۲۰۲۵، اقتصاد ايران را به سمت يك چرخه ركود تورمي شديد سوق داده است. اين چالش چندبعدي است و تاثيرات آن بر صنعت خودرو عميق و گسترده.
ابتدا، فشار بر نرخ ارز را بررسي كنيم. كاهش درآمدهاي نفتي – كه بخش عمدهاي از ارز خارجي را تامين ميكند – و محدوديت دسترسي به سيستمهاي بانكي جهاني مانند سوئيفت، ارزش ريال را به شدت تضعيف كرده است. اين تضعيف، هزينه واردات مواد اوليه و قطعات را چندين برابر افزايش ميدهد و اين افزايش مستقيما به قيمت نهايي خودرو منتقل ميشود. براي نمونه، اگر در گذشته يك خودرو داخلي حدود ۲۰۰ ميليون تومان قيمت داشت، اكنون با تورم فزاينده، اين رقم ميتواند به بيش از ۵۰۰ ميليون تومان برسد و خودرو را از يك كالاي مصرفي ضروري به يك كالاي لوكس و سرمايهاي تبديل كند. پيشبينيهاي اقتصادي نشان ميدهد كه تورم در سال ۲۰۲۵ ميتواند به بيش از ۴۳ درصد برسد كه اين رقم طبقه متوسط را تحت فشار شديد قرار ميدهد و قدرت خريد را كاهش ميدهد.
دوم، پيامدهاي درگيري نظامي كوتاهمدت ژوئن ۲۰۲۵ را نميتوان ناديده گرفت. اين درگيري كه با حملات هوايي اسراييل به تاسيسات هستهاي ايران آغاز شد و با دخالت ايالات متحده ادامه يافت، منجر به آسيب به زيرساختهاي صنعتي، بنادر و شبكه حملونقل شد. اين آسيبها هزينههاي لجستيك را افزايش داده، ريسك سرمايهگذاري را بالا برده و بيمه حملونقل را گرانتر كرده است. علاوه بر اين، جو بيثباتي ژئوپليتيكي سرمايهگذاران خارجي را فراري و حتي سرمايهگذاري داخلي را كاهش داده است. نتيجه اين عوامل، يك شوك هزينهاي مضاعف به بخش توليد است كه ركود را تعميق ميبخشد.
در بازار خودرو، اين چالشها به كاهش تقاضا منجر شده است. مصرفكنندگان، با كاهش قدرت خريد، خريد خودرو را به تعويق مياندازند يا به سمت خودروهاي دستدوم روي ميآورند كه اين امر موجودي انبار خودروسازان را افزايش ميدهد و سودآوري را كاهش ميدهد. با اين حال، برخي نشانههاي تابآوري وجود دارد؛ براي مثال پيشبيني رشد بازار خودرو با نرخ تركيبي سالانه حدود ۹.۵۷ درصد تا سال ۲۰۳۰، نشاندهنده پتانسيل در صورت مديريت صحيح بحران است. اما بدون اقدام فوري، اين ركود ميتواند به بيكاري گسترده در زنجيره تامين صنعت خودرو منجر شود كه بيش از ۵۰۰ هزار شغل مستقيم را تهديد ميكند.
از بازسازي تا نوآوري
عبور از اين بحران نيازمند يك تغيير پارادايم اساسي است: گذار از راهكارهاي كوتاهمدت و موقت به اصلاحات ساختاري بلندمدت و جسورانه. در ادامه، چهار محور اصلي براي اقدام پيشنهاد ميشود كه هر كدام با جزييات عملي، چالشهاي اجرايي و مثالهاي واقعي همراه است تا قابليت اجرا را افزايش دهد.
تعميق بوميسازي و توسعه فناوري داخلي
به جاي تمركز صرف بر مونتاژ قطعات وارداتي بايد بر محليسازي قطعات استراتژيك سرمايهگذاري كرد. دولت ميتواند با حمايت مالي و فني از شركتهاي دانشبنيان، پروژههايي براي توليد داخلي باتريهاي خودروهاي برقي، قطعات الكترونيكي پيشرفته و كامپوزيتهاي سبك با استفاده از ظرفيتهاي صنعت پتروشيمي تعريف كند. براي مثال، همكاري بين ايرانخودرو و شركتهاي دانشبنيان در توليد ECUهاي داخلي ميتواند وابستگي را تا ۵۰ درصد كاهش دهد. اين رويكرد نه تنها واردات را كم ميكند، بلكه اشتغال پايدار و تخصصي ايجاد كرده و فناوري را بوميسازي ميكند.
با اين حال، چالشهاي اجرايي مانند نياز به سرمايهگذاري اوليه (حداقل ۲۰۰ ميليارد تومان براي هر پروژه) و زمانبندي (۲ تا ۳ سال براي رسيدن به توليد انبوه) بايد مديريت شود. براي غلبه بر اين چالشها ميتوان از صندوقهاي توسعه ملي يا مشوقهاي مالياتي استفاده كرد. همچنين ادغام اين پروژهها با دانشگاهها ميتواند نوآوري را سرعت بخشد و نيروي كار متخصص تربيت كند.
ديپلماسي اقتصادي و تجارت تهاتري
تقويت همكاري با شركاي غيرغربي مانند چين، روسيه و هند بايد از حالت وابستگي يكطرفه خارج و به شراكت راهبردي تبديل شود. استفاده از مكانيسمهاي نوآورانه مانند تجارت تهاتري – مبادله كالا با كالا، نظير صادرات محصولات پتروشيمي يا كشاورزي ايران در ازاي دريافت قطعات خودرو – ميتواند تحريمهاي مالي را دور بزند. براي نمونه، توافق اخير با روسيه براي مبادله نفت در برابر فناوري خودرو ميتواند الگويي براي اين رويكرد باشد.
اما ريسكهايي مانند عدم تعادل تجاري (ايران بيشتر واردكننده است) و احتمال تحريمهاي ثانويه وجود دارد. براي مديريت اين ريسكها، مذاكرات ديپلماتيك براي تضمين تعهد شركا ضروري است و ميتوان از سازمانهاي منطقهاي مانند شانگهاي براي حمايت استفاده كرد. اين راهكار ميتواند در كوتاهمدت (۶ تا ۱۲ ماه) واردات را تثبيت و در بلندمدت، بازارهاي صادراتي جديدي ايجاد كند.
اصلاحات ساختاري در سياستگذاري
بحران فعلي بهترين فرصت براي اصلاح اشتباهات گذشته است. تفكيك وزارت بازرگاني از وزارت صنعت يك ضرورت انكارناپذير است، زيرا اين تفكيك اجازه ميدهد سياستگذار با تمركز تخصصي، تعادل بين حمايت از توليد داخلي و مديريت تجارت خارجي برقرار و از تضاد منافع جلوگيري كند. تحليل هزينه-فايده نشان ميدهد كه اين اصلاح ميتواند كارايي اداري را ۲۰ تا ۳۰ درصد افزايش دهد، هر چند هزينه اوليه سازماني حدود ۱۰۰ ميليارد تومان باشد.
براي اجرا ميتوان از تجربيات كشورهاي مشابه مانند تركيه استفاده كرد كه با تفكيك وزارتخانهها، صنعت خودروي خود را تقويت كرد. اين اصلاح بايد با زمانبندي ميانمدت (۱ تا ۲ سال) همراه باشد و شامل آموزش نيروي انساني و فرآيندها براي كاهش فساد اداري شود.
راهكارهاي نوآورانه و نامتقارن
براي دور زدن محدوديتها و ايجاد مزيت رقابتي، راهكارهاي خلاقانه زير پيشنهاد ميشود:
– ايجاد كنسرسيومهاي استاني: تشكيل خوشههاي صنعتي كوچك در استانهاي مرزي مانند آذربايجان يا هرمزگان براي توليد مشترك قطعات با كشورهاي همسايه مانند تركيه يا عراق. اين رويكرد زنجيره تامين منطقهاي ايجاد ميكند و تحريمها را دور ميزند، اما ريسكهاي حقوقي مانند تحريمهاي ثانويه بايد با ارزيابيهاي قانوني و قراردادهاي محرمانه مديريت شود.
– طراحي خودروهاي متناسب با اقليم و فرهنگ: توليد مدلهايي با تمركز بر ويژگيهاي خاص ايران، مانند ايمني بالا در جادههاي كوهستاني، سيستمهاي خنككننده پيشرفته براي اقليم گرم يا مصرف سوخت پايين براي شرايط اقتصادي. اين خودروها ميتوانند بازارهاي صادراتي در خاورميانه و آسياي مركزي را هدف قرار دهند، با پيشبيني رشد صادرات تا ۲۰۳۰.
– مشاركت عمومي-خصوصي در نوسازي ناوگان: تعريف پروژههاي مشترك بين شهرداريها و خودروسازان براي نوسازي حملونقل عمومي با استفاده از قطعات داخلي. براي مثال، جايگزيني اتوبوسهاي قديمي تهران با مدلهاي بومي ميتواند بازار تضميني ايجاد كند، تورم را كنترل كند و آلودگي هوا را كاهش دهد. بودجهبندي دقيق (با تخصيص ۵۰۰ ميليارد تومان اوليه) و نظارت شفاف براي جلوگيري از بار مالي اضافي ضروري است.
اين راهكارها، اگر با هماهنگي اجرا شوند، ميتوانند صنعت را از بحران خارج كنند.
انتخاب ميان فروپاشي يا تحول
تحريمهاي اسنپبك و بيثباتيهاي ژئوپليتيكي مانند درگيري ژوئن ۲۰۲۵، ميتوانند صنعت خودروي ايران را به ورطه تضعيف و حتي فروپاشي بكشانند، اما در عين حال، اين بحرانها پتانسيل تبديل شدن به موتور محرك تحول ساختاري را دارند. اگر سياستگذاران از اين فرصت براي اجراي اصلاحات بنيادين، حمايت از نوآوري داخلي، بازنگري در ديپلماسي اقتصادي و سرمايهگذاري در بوميسازي استفاده كنند، ميتوان اين صنعت را به سوي تابآوري، استقلال و رقابتپذيري جهاني هدايت كرد. در غير اين صورت، شاهد تضعيف بيشتر اقتصاد ملي، افزايش بيكاري و فرسايش سرمايه اجتماعي خواهيم بود.
انتخاب بين اين دو مسير، به تصميمات جسورانه و هماهنگ امروز بستگي دارد. با اجراي راهكارهاي پيشنهادي، نه تنها ميتوان از بحران عبور كرد، بلكه ميتوان صنعت خودرو را به عنوان الگويي براي ساير بخشهاي اقتصادي تبديل كرد. آينده اين صنعت، آينده اقتصاد ايران است و زمان اقدام، اكنون است.
source