پلیموث (Plymouth) یکی از زیرشاخه‌های معرف و شناخته شده گروه خودروسازی کرایسلر بود، که متاسفانه در تغییرات سنگین تاریخ صنعت خودروسازی آمریکای شمالی، شانس ادامه حیات نیافت.

از ساخته‌های مشهور این خودروساز باید به شاهکارهایی چون باراکودا، فیوری، تریل داستر و پراولر اشاره کرد. البته نباید نام مدل مشهوری چون رودرانر (Roadrunner) را از یاد برد. خودرویی اسپرت کوپه و کانورتیبل سایز متوسط با رده قیمتی رقابتی از سگمنت خودروهای ماسل دهه 1960 میلادی که به عنوان یکی از نسخه‌های بسیار نادر از خانواده کرایسلر در یک نسخه بازسازی شده آن هم نوع کانورتیبل در ایران حضور دارد.

پلیموث، هیولای گم شده

شرکت خودروسازی پلیموث از سوی والتر کرایسلر (بنیان‌گذار شرکت کرایسلر) در سال 1928 میلادی تاسیس شد. این برند به موازات زیرمجموعه‌های کرایسلر، مخصوصا داج، بیشتر به تولید محصولات اسپرت در دوران شکوفایی صنعت خودروسازی آمریکا مشغول بود. با افزایش بحران در خودروسازی آمریکای شمالی در ابتدای قرن 21، پلیموث در کنار برندهای شناخته شده و مشهور دیگری چون اولدزمبیل و پونتیاک، با توقف تولید و بسته شدن کارخانه مواجه شد.

میگ میگ

در سال 1966، پلیموث مدلی تحت نام GTX روانه بازار کرد که در حقیقت نسخه رده بالا و اسپرت از خانواده بلودییر (Belvedere/بِل-وِ-دی-یِر) به حساب می‌آمد. پلیموث برای ارائه محصول در رده‌های قیمتی مختلف همانند سایر خودروسازان آمریکایی، نمونه رده پایین‌تر و ارزان‌تری از این مدل را در سال 1968 به بازار معرفی کرد که بر اساس اصول خودروسازی آمریکایی، با نامی متمایز شناخته می‌شد. در نتیجه نام رودرانر (Roadrunner) برای این مدل ارزان‌قیمت برگزیده شد.

نام رودرانر اسم رسمی پرنده‌ای تیزپا است که در فارسی با نام کوکوی دونده شناخته می‌شود. این پرنده تند و تیز در انیمیشن بسیار معروف کایوتی و رودرانر که اولین بار در سال 1949 میلادی به سینما معرفی شد، الگوی اصلی شرکت پلیموث برای نام‌گذاری این محصول بوده است. شخصیت رودرانر در این انیمیشن با صدای میگ میگ (یا میب میب) در فرهنگ بین المللی به شهرت رسید. شرکت پلیموث نیز بر همین اساس سیستم بوق خودرو رودرانر را به گونه‌ای طراحی کرد تا در صورت بوق زدن، صدای میگ میگ از آن خارج شود. بدون تردید این مهم یکی از جذاب‌ترین وفاداری‌های دو طرفه میان صنعت خودروسازی و صنعت سینما در تاریخ خودروسازی جهان است.

رودرانر نسخه ارزان‌تر مدل اسپرت GTX بود. درست همانند ایمپالا که مدل ارزان‌تر از کاپریس به حساب می‌آمد، رودرانر نیز به منظور کاهش قیمت در مدل GTX روانه بازار شد. خوشبختانه آمریکایی‌ها با وجود کم کردن سطح امکانات رفاهی و تریم‌های سفارشی به منظور کاهش قیمت خودروها، هرگز از سطح توان فنی خودرو تولیدی نمی‌کاهند.

در نتیجه رودرانر نیز با وجود داشتن قیمت کم‌تر از GTX، همچنان از تریم فنی مشابه به GTX بهره می‌گرفت که بیشتر شامل پیشرانه‌های V8 اسپرت و عملکرد محور می‌شد. با این وجود GTX تنها در دو نسخه هاردتاپ کوپه و کانورتیبل با دو پیشرانه قدرتمند RB440 و HEMI426 روانه بازار شد، اما پیشرانه ضعیف‌تر 383 در کنار این دو موتور عملکرد محور، برای خانواده رودرانر نیز قابل سفارش بود. ضمن آن‌ که نسخه کوپه نیز در رودرانر به تولید می‌رسید.

نمونه مورد بررسی این مقاله یک نسخه کوپه کانورتیبل مدل 1969 نسل اول (معادل نسل دوم GTX) است و از پیشرانه 6.3 لیتری 383 V8 بهره می‌گیرد که در خانواده رودرانر ضعیف‌ترین آپشن سفارشی به حساب می‌آید. با این وجود پیشرانه به اصطلاح ضعیف 383 این خودرو با داشتن ضریب تراکم 10:1 توان تولید 335 اسب‌بخار قدرت و مقدار خیره‌کننده 576 نیوتون.متر گشتاور را داشت. اگر چه گیربکس خودرو نمونه اتوماتیک 3 سرعته است اما این گشتاور عظیم توانایی اجرای حرکات نمایشی و دود کردن تایرها در دنده 2 را نیز داراست.

شتاب اولیه (0 تا 100 کیلومتر بر ساعت) این مدل با گیربکس اتوماتیک در حدود 7 ثانیه است که برای جثه حدود 1600 کیلوگرمی با سرعت بیشینه 160 کیلومتر بر ساعت این کانورتیبل آمریکایی خیره‌کننده است. البته ناگفته نماند که برترین نسخه رودرانر با پیشرانه 7.0 لیتری 425 اسب‌بخاری 660 نیوتون.متری HEMI426 با گیربکس 4 سرعته دستی، شتاب اولی با حدود 2 ثانیه بهبود، برابر با رقم قابل توجه 5.3 ثانیه است که سریع‌تر از بسیاری از نسخه‌های فراری و لامبورگینی در آن دوران به حساب می‌آید.

طراحی خارجی

محصولات خانواده کرایسلر و زیرمجموعه آن‌ها در مقابل سایر خودروسازان آمریکایی نظیر فورد و جنرال موتورز، به استفاده از طراحی‌های عجیب، مردانه، یقور، خشن و ناموزون مشهور است. به این معنا که بیشتر محصولات این گروه خودروسازی معمولا از طراحی بهره می‌گیرند که چندان موزون، زیبا، ملایم و عامه‌پسند به حساب نمی‌آید. رودرانر و GTX نیز از این موضوع مستثنی نبودند.

زیبایی موضوعی سلیقه‌ای است و به عقیده شخص نگارنده، دو مدل اول نسل دوم (1971 و 1972) از خانواده GTX و رودرانر، از دیدگاه یقور و مردانه بودن، دارای جذاب‌ترین طراحی از خانواده این دو خودروست. اما از حق نگذریم، طراحی مدل 1969 نسل اول نیز در نوع خود منحصر به فرد است.

طراحی بخش جلو خودرو با چراغ‌های دوبل دایره‌ای و جلوپنجره تخت، شباهت نزدیکی به محصولات خانواده داج، از جمله چارجر دارد. کاپوت خودرو دارای دو برجستگی تزئینی است که با کد عددی نشانگر حجم موتور خودرو (در این مورد عدد 383) تزئین شده است. نمای جانبی برجستگی قابل توجه گلگیرهای عقب را به همراه دارد که در کنار ابعاد قابل توجه 5149×1941×1389 میلی‌متری خودرو با فاصله محورهای قابل توجه 2946 میلی‌متری، فاکتورهای دوران طلایی ماسل کار آمریکا را به نمایش می‌گذارد.

بیایید بجای توصیف سایر ویژگی‌های ظاهری خودرو، مهم‌ترین المان‌های طراحی رودرانر را بررسی کنیم. این خودرو به صورت کلی دارای دو المان طراحی بسیار مهم در نمای بیرونی است.

المان اول زاویه شکست در جلوپنجره، سپر و جانمایی چراغ‌های جلو در چهارچوب کلی صورت خودروست. این نوع شکست را می‌توان نسخه نرم‌تر شکستی دانست که در بیوئیک ایران نیز شاهد آن هستیم. اما اهمیت این شکست در ساختار صورت خودرو، هماهنگی آن با طراحی بسیار عجیب طراحی قسمت عقب خودروست. بخش انتهایی دارای شکست رو به داخل بسیار عجیب و منحصر به فرد در بخش سیستم روشنایی عقب است. این سبک طراحی در هیچ خودرو دیگری جز رودرانر مدل 1969 تکرار نشد و از این نظر به عنوان امضا طراحی خارجی این خودرو به حساب می‌آید.

المان دوم در نمای جانبی این خودرو بخصوص، استفاده از ریم‌های مگنوم 500 است. اما اهمیت این موضوع در چیست؟ ریم‌های مگنوم 500 در زمره مشهورترین ریم‌های تاریخ خودروسازی کلاسیک آمریکاست. ریم مگنوم 500 دقیقا همان ریمی است که به صورت گسترده در خودروهای تولیدی گروه فورد و کرایسلر (از جمله خودرو مورد بررسی) به کار رفته است، اما این ریم از دیدگاه طراحی اختلاف ظاهری بسیار زیادی با ریم‌های مشابه به کار رفته در محصولات جنرال موتورز دارد.

داستان از این قرار است که ریم‌های مشابهی که در خودروهای جنرال موتورز از جمله بیوئیک ایران (اسکایلارک)، بیوئیک ریوییرا، بیوئیک پارک اونیو و پونتیاک فایربرد به کار رفته است در حقیقت از خانواده سری رالی 2 جنرال موتورز (GM Rally II) شناخته می‌شود که با مگنوم 500 در تضاد بسیار است. متاسفانه در بازار ایران بسیاری از افراد با تمایز این دو مدل ریم آشنا نیستند و هر دو نوع ریم را با نام مگنوم 500 خطاب می‌کنند.

طراحی کابین

فضای داخلی محصولات تولیدی دهه‌های 1960 و 1970 میلادی آمریکا، بدون تردید در بین زیباترین کابین‌های ممکن در عین سادگی طراحی است. در این دوران خودروسازان آمریکایی استفاده از تریم رنگی تزئیناتی را نه فقط در نمای خارجی، بلکه با قدرت بسیار زیاد در نمای داخلی کابین نیز اجرا کردند. در این میان زیرمجموعه‌های کرایسلر دارای بیشتری تنوع رنگی در کابین بوده و رنگ‌آمیزی خیره‌کننده‌ای را در المان‌های شکل‌دهنده کابین به کار گرفتند.

پلیموث رودرانر مورد بررسی این مقاله نیز از این مهم مستثنی نیست. در اوج سادگی طراحی المان‌های کابین شامل کلاستر آنالوگ خطی مستطیلی (منطبق بر سبک طراحی کلاستر آمریکایی‌های دهه 1960 میلادی)، غربیلک استخوانی سه شاخه، استفاده محدود از تریم کرومی، رودری‌های بسیار ساده و بی‌آلایش، همچنان این ترکیب رنگی گسترده آبی تیره و روشن است که در سراسر کابین به چشم مخاطب خواهد آمد. در این فضا تقریبا هیچ نقطه‌ای وجود ندارد که با این تریم رنگی ترکیبی پوشیده نباشد. از این رو عدم استفاده از تریم رنگی مشکی که در دهه‌های گذشته صنعت خودروسازی جهان بسیار رواج یافته‌ است، به خودی خود چشم‌نواز جلوه می‌کند.

یک موپار استثنائی

تیراژ تولید کلی محصولات برند پلیموث در سال 1969 برابر با رقم قابل توجه حدود 750 هزار دستگاه بوده است. در این میان حدود 81 هزار و 500 دستگاه به رودرانر اختصاص داشت. اما نکته بسیار درخور توجه و دارای اهمیت، تولید بسیار محدود نسخه کانورتیبل است. خودروهای کانورتیبل در بازار آمریکای شمالی هیچ‌گاه به اندازه خودروهای کوپه محبوب نبودند. از این رو تیراژ نمونه‌های کانورتیبل از هر خودرو آمریکایی بسیار پایین‌تر از نمونه‌های کوپه آن است.

به این ترتیب در سال 1969 تنها تیراژ بسیار محدود 2128 دستگاه مدل کانورتیبل از رودرانر به تولید رسید. در نتیجه نه تنها خودرو رودرانر و مدل 1969 آن بسیار نادر و خاص به حساب می‌آید، بلکه نمونه کانورتیبل آن با داشتن تیراژ تولید بسیار محدود، از این خودرو یک گزینه ارزشمند کلاسیک آمریکایی می‌سازد که حضور آن در نسخه بازسازی شده و کاملا سالم دارای اهمیت و ارزش معنوی بسیار زیاد است.

عکاس: محمدرضا اناری

source

توسط khodrocamp.ir