لزوم پذیرش شکست و اخلاق مداری در خصوصی سازی خودروسازی

شکست در خصوصی سازی خودروسازی
شکست در خصوصی سازی خودروسازی

در جریان هر نزاع، جبهه گیری و انتخاباتی دو طرف وجود دارد؛ برنده و بازنده. اما تمام دو طرف در یک شرایط عادی و استاندارد بر اصول اخلاقی تکیه می کنند. یکی از این اصول لزوم پذیرش شکست و اخلاق مداری است. با این حال به نظر می رسد این مسئله در مورد مخالفان خصوصی سازی خودروسازی چندان مصداق پیدا نمی کند.


تیگو 8


تیگو 8

به گزارش پایگاه خبری اسب بخار، طی مدت زمانی که از مجمع سهام‌داران ایران خودرو گذشته، هر دو طرف ماجرا، موافقان و مخالفان برای تأیید و تأکید بر درستی این انتخابات دلایل و استدلالات خود را مطرح و منتشر کرده اند.

این در حالی است که به نظر می رسد بسیاری از این بیانیه ها، مصاحبه ها و خبرسازی ها دیگر به نوعی اضافی کاری و هم زدن ماجرایی است که به نظر دیگر تمام شده است. با توجه به دستورات و قوانین، برگزاری مجمع ۱۷ بهمن سهام‌داران  ایران خودرو قانونی بوده است، یعنی برخلاف تصور و ادعا و تنش هایی که پیش و پس از آن از سوی مخالفان ایجاد شده و می شود، نه تنها تخلفی صورت نگرفته است بلکه با تأیید سازمان بورس، قانونی بوده و باید به رأی سهام‌داران تمکین کرد.

خوب یا بد، زشت یا زیبا در هر صورت، رأی سهام‌داران به مدیریت بخش خصوصی را باید به مثابه یک «نه» بزرگ به مدیریت دولتی تعبیر و تلقی کرد.

در این سال های عملکرد و کارنامه خودروسازی حاکمیتی و دولتی هیچ جایی برای دفاع از آنان باقی نگذاشته است. گذشته از رانت های پنهان، سودی سرشاری که تولیدکنندگان دولتی و شبه دولتی مواد اولیه از خودروسازی می برند، تحمیل ۷۰۰ همت زیان و بدهی انباشته، تحمیل بیش از ۲۰ هزار نیروی کار و ۸ هزار نورچشمی و همچنین شکاف ۵۰۰ هزار میلیاردی بازار که به نوعی سود سیاه به حساب می آید، واقعاً نه جای دفاع و نه جایی برای ادامه وضع موجود باقی می گذارد.

وضعیت بازار و تولید و ناترازی عرضه و تقاضا هم که به راحتی قابل بررسی و رصد است. در این میان پرسش این است که چرا عده ای خاص با تکیه بر موضوعاتی که می تواند موجب تحریک و انحراف افکار عمومی شود، سعی دارند از بخش خصوصی یک دیو زالو صفت ساخته و مانع از ادامه مسیر شود.

با این حال، این افراد نه تنها از پذیرش شکست و بررسی چرایی آن سرباز می زنند بلکه با تکیه بر موضوعاتی مانند تعارض منافع، مشکل قضایی یک شرکت قطعه ساز، انحصار، از بین بردن قطعه سازانی که هم‌سو نیستند و مسائلی از این دست، سعی می کنند که نگرانی های مصرف کنندگان و در کل جامعه را بیش‌تر کرده و بر آشفتگی این صنعت دامن بزنند؟

البته از یک سو شاید این کار آن‌ها درست باشد، چراکه با فریب افکار عمومی از مقام پاسخ‌گویی در برابر گرانی های شدید و کوچک شدن سفره های مردم سربازمی زنند و از سوی دیگر به طور کل بازی را به زمین دیگری هدایت می کنند.

آیا این مسئله از سوی متولیان و مسئولانی که وظیفه بهبود زندگی شهروندان را دارند، یک امر غیر اخلاقی به شمار نمی آید؟ آیا خود این مسئله باعث نمی شود که چنین برخوردهایی در جامعه عادی شود؟ به بیان دیگر این نوع رفتار و عدم پذیرش شکست در سایر مسائل نیز تسری پیدا کرده است و باعث می شود که هر گاه نتیجه ای غیر از خواسته بازندگان پیش بیاید، به جای پذیرش با هیاهو و ایجاد حواشی مانع ایجاد مسیر و به وجود آمدن تفکری جدید شود؟ آیا همین وضعیت امروز به تنهایی برای ناتوانی دولت در امر بنگاه‌داری به تنهایی کفایت نمی کند؟

source

توسط khodrocamp.ir