به گزارش پایگاه خبری «عصر خودرو» به نقل از انتخاب، کتاب «پیکان سرنوشت ما» با گردآوری و نگارش مهدی خیامی توسط نشر نی در سال 97 منتشر شده است. این کتاب، خاطرات احمد خیامی، موسس ایران ناسیونال (ایران خودرو)، فروشگاه‌های کوروش و بانک صنعت و معدن است.

کارگران لایق و مستعد ایرانی

علاقه به کارآموزی و پیشرفت در کارگرانی که برای آموزش به آلمان فرستاده بودیم واقعاً تعجب‌آور بود، نه تنها برای من بلکه برای تعلیم‌دهندگان خارجی. آن خارجی‌ها استعداد بی حساب کارگران ایرانی در آموزش و پیشرفت را می‌ستودند من و محمود با کارکنان کارخانه نزدیکی و برادری خاصی داشتیم و گاهی در محل کارخانه در ناهارخوری یا محوطه جمع می‌شدیم و من برای کارگران سخنرانی می‌کردم.

در یکی از آن سخنرانی‌ها گفتم هر محصولی که در کارخانه تولید می‌شود حاصل کار و تلاش شما کارگران است. ما هرچه داریم متعلق به شماست و اگر شما کارگران درست کار کنید، کارخانه توسعه می‌یابد و درآمد بیشتری کسب می‌شود که در نتیجه حقوق و مزایای خودتان هم بالا می‌رود به راستی در آن زمان پس از شرکت نفت حقوق و مزایای کارگران ایران ناسیونال از سایر کارگران بیشتر بود برای کارگران نمونه در ایران ناسیونال سال برنامه‌های گردش و تفریح تدارک می‌دیدیم. کارگران مجرد را با ده دستگاه اتوبوس به شمال می‌فرستادیم و متأهل‌ها را همراه خانواده به مشهد می‌بردیم و برایشان هتل اجاره می‌کردیم و آشپز می‌گرفتیم و همۀ امکانات گردش و تفریح و استراحت را فراهم می‌آوردیم این گونه برنامه‌ها در فصل تابستان برپا می‌شد، به گونه‌ای که هر هفته به تعداد مشخصی از کارگران مرخصی می‌دادیم تا به سفر بروند.

این برنامه‌ریزی موجب می‌شد کارگران رفع خستگی کنند و روند کار کارخانه نیز ادامه یابد. در ایام ماه محرم در محل‌های مختلف مراسم عزاداری برپا می‌کردیم و غذای نذری می‌دادیم. عده‌ای از کارکنان همراه بیست نفر از کارگران مأمور می‌شدند غذا‌ها را آماده کنند تا در روز‌های عزاداری و اعیاد میان مردم تقسیمشان کنیم. هر محمود هم هر جمعه در منزل خود مراسم دیدار برگزار می‌کرد و کارگران و آشنایان برای صرف صبحانه گرد هم جمع می‌شدند و مشکلات و مسائل را در همان دیدار‌ها مطرح و حل می‌کردند گاهی نیز کارگران و خانواده‌های آن‌ها را به کارخانه دعوت می‌کردیم و پس از نشان دادن قسمت‌های مختلف کارخانه و پذیرایی در سالن غذا خوری همگی در سالن آمفی تئاتر جمع می‌شدند و برنامه‌های تفریحی و موسیقی زنده اجرا می‌شد.

روزی که برای دیدن کار‌آموزان ایران ناسیونال به کارخانه بریتیش استیل که سازنده اتاق اتومبیل هیلمن بود، رفتم از مدیر کارخانه درباره پیشرفت کارکنان و کارگران ایرانی که برای فراگیری نحوه ساخت سواری در آنجا حاضر بودند سؤال کردم گفت استعداد فراگیری و کار این کارگران در حال حاضر از شانزده هزار کارگر و سرکارگر انگلیسی بی نهایت بیشتر. است اگر نمره کارگران ایرانی را الف، بگیریم حداکثر نمره بهترین کارگر و سرکارگر انگلیسی ب خواهد بود و من به شما بابت داشتن چنین استعداد‌های بی نظیری تبریک می‌گویم به راستی از روز‌های اولی که شروع به ساختن اتوبوس کردیم تا زمانی که بیش از سیزده هزار کارگر در کارخانه‌های ایران ناسیونال داشتیم می‌دیدیم نود درصد کارگران ایرانی دارای استعداد فنی فوق‌العاده‌اند باید اذعان کنم یکی از مسائلی که موجب پیشرفت بی نظیر ایران ناسیونال شده بود وجود همین  استعداد‌های فوق‌العاده و قدرت کاری و سرعت عملشان بود علاوه بر آن تقریباً تمام آن‌ها باوفا و سر به راه و قدردان بودند.

ما تا آنجا که می‌توانستیم وسایل رفاه کارگران و سرکارگران و باقی کارکنان را با کمال میل فراهم می‌کردیم که شرح آن بعداً خواهد آمد. اکثر کارگران اولیه را از میان کارگران ساختمانی که برای ساختن سالن‌ها آمده بودند و کارگران جوشکاری نجاری یا کسانی که در کار بنایی بودند انتخاب کردیم البته عده زیادی را هم محمود از مشهد انتخاب کرده و فرستاده بود اغلب کسانی که بار اول به کارخانه مان‌هایم فرستادیم از گروهی انتخاب شدند که محمود معرفی کرده بود زیرا او از سابقه کاری آن‌ها به خوبی خبر داشت. در این موقع محمود را به زور به تهران آوردم در صورتی که هیچ علاقه‌ای به مهاجرت نداشت. در روز‌های اول هرچه تجربه کاری داشتم به او آموختم و کار پیشرفت امور داخلی و اداره کارگران را به او سپردم و خودم مرتباً به کار‌ها سرکشی می‌کردم.

مدیریت محمود در پیشبرد کار‌ها و افزایش بازدهی و پایین آوردن مخارج بسیار مؤثر بود. از دیگر کسانی که در ایران ناسیونال به کار گرفته شدند یکی هم حسین دانشور بود. استخدام اضافه دانشور در پی گرفتاری‌های پی در پی ما با شهربانی کل کشور بود.

پس از اینکه یک شب و یک روز در زندان شهربانی تهران زندانی شدیم و هیچ وسیله ارتباطی ای نداشتیم که بی گناهی‌مان را ثابت کنیم حس کردم از نظر نفوذ در دستگاه‌های دولتی و اداری بسیار ضعیفیم و باید از کسی کمک بگیریم از این رو دانشور را استخدام کردیم. البته همکاری با او باعث تعجب همگان شده بود یک هنرپیشه فیلمفارسی و رقصنده گروه مانه ملی ایران کجا و کارخانجات صنعتی ایران ناسیونال کجا؟ ! اوایل سال 1342 بود.

 

source

توسط khodrocamp.ir