به گزارش پایگاه خبری جوان خودرو
خودروهای کلاسیک هر کدام به تنهایی روایتگر یک دوره ای از تاریخ و خاطره هایمان هستند و این راویان چهارچرخ انصافا هم به شیوایی هر چه تمام تر، قصه های خود و روزگارشان بیان می کنند به طوری که شما شیفته تماشا کردن و گوش دادن به لحظه لحظه آن می شوید. عجیب اما واقعی است اما افراد گاهی تنها عاشق شنیدن تکراری ترین و کلیشه ترین داستان ها می شوند، قصه هایی که راوی آن خودرویی قدیمی است که حالا خالق خاطره های جدید شما می شود!
خودروهای کلاسیک فارغ از افروختن حس نوستالژی بازی در ما، از جذابیت هایی برخوردارند که اشاره به زمان، پروسه ساخت و شعاری که آن زمان آن را فریاد می زدند دارند و تمام این موارد است که شاید آن ها را تبدیل به خودرویی خاص می کند. جالب هم اینجاست که برخی از خودروها که تعدادشان کم نیست حتی دیگر قادر به تردد نیستند اما افراد گاهی هزینه هنگفتی بابتشان می پردازند تا تنها به تماشای آن بنشینند. این وسط تعدادی از این خودروها هم هستند که می توان با آن ها سواری هم کرد و این موضوع دیگر نور علی نور است که می توان غرق در کلاسیک ترین خاطره ها تخت گاز کرد.
اگرچه از نگاه اغلب کلاسیک بازها هر گلی یک بویی دارد اما قصد داریم تا نگاهی به شاید خوش بو ترین ها و محبوب ترین ها بندازیم.
اسب وحشی
۱۷ آوریل ۱۹۶۴ صدای کوبیدن ثم اسبی وحشی بر زمین همه را متوجه ظهور نخستین حیوان چهارچرخی کرد که پیکری خوش تراش و عضلانی داشت. ماستنگ اولین خودرو عضلانی فورد بود که با یک موتور V8 وارد کارزار شد.
البته فورد این خودرو را با انبوهی از گزینه های سفارشی سازی عرضه کرد لذا افراد امکان خریداری این خودرو را با ۴ موتور مختلف داشتند. اولین موتور، یک پیشرانه 2.8 لیتری شش سیلندر خطی بود که این موتور پایه بود و توانایی تولید 101 اسب بخار قدرت را داشت. موتور بعدی یک 3.3 لیتری شش سیلندر خطی بود که توانایی تولید 120 اسب بخار قدرت را داشت. داستان با موتور سوم یعنی یک انجین 4.3 لیتری V8 کمی جذاب تر می شد به این دلیل که این موتور با توان تولید 164 اسب بخار قدرت برای افراد جذابیت نسبتا قابل توجهی داشت. ولی موضوع در مورد موتور 4.7 لیتری V8 به اوج جذابیت می رسید به این دلیل که در نسخههای مختلف با توانایی تولید 210 تا 271 اسب بخار قدرت، قدرتمندترین نسخه در دسترس بود.
ماستنگ قرار بود تا نماد اسب های وحشی دشت های غرب ایالات متحده آمریکا باشد و فورد هم شاید می دانست تنها این خودرو است که پرچم دار قدرت، آزادی و سرکشی است لذا توانست در اولین روز عرضه بیش از ۲۰۰ هزار ثبت سفارش را متوجه خود کند به طوری که تا پایان سال ۱۹۶۵ بیش از ۴۰۰ هزار دستگاه از این اسب سرکش به فروش رفت.
معنای دوست باوفا
تاخت و تاز اسب وحشی حسابی گرد و خاک به پا کرد بود. وقتش رسید بود تا شورولت هم پسرکی بی نام و نشان وارد میدان کند که حریف سزاوار برای آن پونی کار خوش تراش فورد باشد! شورولت یکبار در سال ۱۹۶۱ برای بازار خودروهای عضلانی دست به تیغ شده بود نتیجه آن شورلت ایمپالا SS (Chevrolet Impala SS) بود. اما صحبت از رفاقت بود، دوستی با وفا که هر جایی میتوان روی قدرت و سرعتش حساب باز کرد و نه نیاورد. کامارو در واقع نه در زبان انگلیسی و نه حتی در زبان فرانسه برعکس اظهار نظر یکی از مدیران شورلت که “کامارو” یک کلمه در زبان فرانسوی، به معنای “دوست” یا “رفیق” است هیچ معنا و مفهومی در این زبان ندارد.
سپتامبر ۱۹۶۶ چهره نمایی شد اما آوای غرش در سال ۱۹۶۷ به گوش رسید حریف فورد دست پر به میدان آمد و شورولت هم کمی از فورد نداشت کامارو بر پایه پلتفرم “F-body” جنرال موتورز ساخته شد که پونتیاک فایربرد نیز از آن استفاده می کرد. شورولت حسابی برای فورد خط و نشان کشیده بود زیرا کامارو با ۶ موتور وارد بازار شد. موتور 3.8 لیتری شش سیلندر خطی با توان تولید 140 اسب بخار قدرت. موتور 4.1 لیتری شش سیلندر خطی با 155 اسب بخار قدرت. موتور 4.9 لیتری V8 که 290 اسب بخار قدرت تولید می کرد و برای مسابقات Trans-Am طراحی شده بود. موتور 5.3 لیتری V8 در ۲ نسخه با توان 210 و 275 اسب بخار و موتور 5.7 لیتری V8 که توان تولید 295 اسب بخار قدرت را داشت و مخصوص مدل SS 350 بود.
اما پیشرانه آخر یک موتور 6.5 لیتری V8 بود که 325 و 375 اسب بخار قدرت را تولید می کرد و این محصول هم مخصوص مدل SS 396 بود. نسخه های سوپر اسپرت SS و رالی RS کامارو حرف زیادی برای گفتن داشت و همین هم عاملی بود تا پسر سرکش شوی به خوبی در بازار عرض اندام کند.
فروش بیش از ۲۲۰ هزار دستگاه در سال اول تولید دستاورد خوبی برای کامارو بود و از طرفی هم چهره عضلانی اما با وقار ولی قدرتمند، عواملی بود تا کامارو خودش معنای دوست باوفا باشد.
رویایی در خیابان
از غرب وحشی که فاصله گذر کنیم به مقصد مهد سلطنت و اشراف زادگان است خودروسازان بریتانیایی همچنان هم تمایل زیادی به تولید خودرو اقتصادی و کاربردی ندارند. پلنگ سیاه انگلیسی هم از آن دسته از خودروسازانی است که نماد لوکس گرایی، سرعت و قدرت است و دست بر قضا یکی از عضلانی سازان صنعت خودرو نیز به شمار می رود.
جگوار به دنبال خلق تجربه ای هیجان انگیز خودروهای مسابقه خارج از پیست دست به کار شد تا آن دسته افرادی که دل در گرو نسخه D-type دارند حس سواری با این افسانه را این بار در E-type تجربه کنند.
جگوار E-type خودرویی با طراحی ظریف و بسیار چشم نواز بود کم تر کسی است که این خودرو را ببیند و مات و مبهوت زیبایی آن نشود. ناگفته نماند که در زمان حیات این پلنگ دوست داشتنی برخی ها این خودرو را خریداری می کردند تا از آن کمی اعتبار و وقار، وام بگیرند.
جگوار E-Type با ویژگی های تولید دستی و دقت بالا در ساخت، به عنوان یک نمونه از خودروهای کلاسیک و با کیفیت بالا شناخته می شود.
تولید دست ساز به معنای توجه به جزئیات، کیفیت بالا و انحصار در تولید بود که به E-Type اعتبار و ارزش خاصی بخشید و این خودرو را به یک شاهکار طراحی و مهندسی در تاریخ خودروسازی تبدیل کرد.
این خودرو با ۲ پیشرانه در نسخه های کانورتیبل و کوپه عرضه شد. موتور 3.8 لیتری شش سیلندر خطی که ۲۶۵ اسب بخار قدرت تولید می کرد این خودرو با این موتور وارد میدان شد. اما موتور 4.2 لیتری شش سیلندر خطی آن بسیار جذاب تر بود؛ این پیشرانه قادر به تولید حدود 265 اسب بخار قدرت بود اما ۳۸۴ نیوتن متر گشتاور داشت.
جگوار علاقه زیادی به تولید انبوه این خودرو نداشت و البته آن زمان شرایط هم چندان اجازه ای برای تولید بیش از ۷۲ هزار دستگاه به جگوار نمی داد اما این خودرو توانسته بود پاسخ خوبی به توقعات و اهداف جگوار بدهد به طور مثال E-Type به خاطر استفاده از تکنولوژی های پیشرفته زمان خود، مانند شاسی مونوکوک و سیستم تعلیق مستقل، به عنوان یکی از پیشگامان تکنولوژی خودروهای اسپرت شناخته می شود و همچنان هم تالار افتخارات جگوار به دلیل تولد این خودرو همچنان میزبان افتخارات بیشماری است.
قورباغه یا کفشدوزک؟
کفشدوزک قصه ما القاب جالب زیاد دارد و در هر نقطه ای از دنیا به یک اسم شناخته می شود اما جالب اینجاست که به دلیل خاکی بودنش هرجای دنیا به هر نامی که صدایش زدند پاسخ داد بسیار هم محبوب شد! محبوبیتی که ۶۵ سال تداوم داشت و موجب شد تا فولکس واگن Type-1 در این سال ها تبدیل به پرفروش ترین خودرو در دنیا شود. اگرچه کارنامه سیاه هیتلر تا همیشه سیاه می ماند اما نمی توان از نقش او در تولید این خودرو چشم پوشی کرد. در سال 1933، آدولف هیتلر، به عنوان صدر اعظم آلمان، تصمیم گرفت که یک خودرو مقرون به صرفه و قابل دسترس برای مردم عادی طراحی و تولید کند. هدف هیتلر این بود که خودرویی تولید شود که بتواند نیازهای مردم را برآورده کند و به عنوان وسیله ای محبوب و اقتصادی برای عموم مردم آلمان در نظر گرفته شود. هیتلر به فردیناند پورشه، مهندس معروف و بنیان گذار شرکت پورشه، دستور داد که طراحی خودرو را بر عهده گیرد. پورشه و تیم او طرحی را توسعه دادند که به خودرویی با طراحی ساده، اقتصادی و قابل اعتماد تبدیل شد.
هیتلر نام “Volkswagen” (به معنی “خودروی مردم”) را برای این پروژه انتخاب کرد و خواستار طراحی خودرویی شد که در دسترس اکثریت مردم قرار گیرد. البته ناگفته نماند شاید اگر کفشدوزکی به دنیا نمی آمد ما شاهد حضور فولکس واگنی هم نبودیم!
خودرو مردم در ابتدا با نام رسمی Type-1 در سال ۱۹۳۸ معرفی شد اما نام “بیتل” برای فولکس واگن Type 1 ابتدا به طور غیررسمی و توسط مردم انتخاب شد، به دلیل طراحی منحصر به فرد و شباهت آن به کفشدوزک. با گذشت زمان، این نام به طور گسترده ای پذیرفته شد و به یک علامت تجاری جهانی برای این خودرو تبدیل شد، اگرچه نام رسمی خودرو در ابتدا “Volkswagen Type 1” بود.
کفشدوزک ما از یک پیشرانه چهار سیلندر تخت با حجمی که در ابتدای تولید، 1.1 لیتر بود، متولد شد اما در مدل های بعدی، با موتورهای 1.2، 1.3، و 1.6 لیتر (1200، 1300، و 1600 سیسی) نیز معرفی شدند.
پیشرانه ۱.۱ لیتر قادر به تولید حدود 25 تا 60 اسب بخار (HP)، بسته به مدل و سال تولید بود.
فولکس واگن بیتل با تولید حدود 21.5 میلیون دستگاه در طول سال ها، به یکی از موفق ترین و نمادین ترین خودروهای تاریخ تبدیل شد. طراحی منحصر به فرد، عملکرد قابل اعتماد، و قیمت مقرون به صرفه از دلایل اصلی موفقیت و محبوبیت گسترده این خودرو در بازار جهانی بودند.
انتهای پیام/
source